هاشم‌ سلیمـی‌

مقدمـه‌

فرهنگ‌ رسمـی‌ هر کشوری‌ برگرفته‌ از فرهنگ‌ شفاهی‌ و عامة‌ مردم‌ آن‌ سرزمـین‌ است‌، رسول کشوری آن‌چه‌ امروزه‌ به‌عنوان‌ شاهکارهای‌ ادبی‌ و هنری‌ درون دسترس‌ ماست‌، روزگاری‌ به‌صورت‌ پراکنده‌ بر زبان‌ نیـاکان‌ ما جاری‌ بوده‌، بدون‌ آنکه‌ خود بدانند خالق‌ این‌ آثار چه‌انی‌ بوده‌اند؛ آنـها را نسل‌ به‌ نسل ‌به‌صورت‌ شفاهی‌ از یکدیگر فراگرفته‌ و به‌ آیندگان‌ منتقل‌ کرده‌اند.

درواقع‌ شخصیت‌های‌ ادبی‌ ایران‌ و سایر کشورهای‌ جهان‌ ازجمله‌ فردوسی‌، هومر، حافظ‌، شکسپیر و لامارتین‌ با تأثیرپذیری‌ از همـین‌ فرهنگ‌ مردم‌، توانسته‌اند آن‌ مجموعه‌ فرهنگ‌ انسانی ‌را گردآوری‌ و با ذوق و اندیشة‌ ظریف‌ خود، شاهکارهای‌ ادبی‌ کلاسیک‌ را به‌ جامعه‌ بشری‌ اهدا کنند.

در این‌جا ضروری‌ است‌ پیش‌ از آنکه‌ وارد مبحث‌ فولکلور کُردی‌ شویم‌، ابتدا تعریف ‌مختصری‌ از فرهنگ‌ عامـه‌ یـا فولکلور ارائه‌ دهیم‌: رسول کشوری اگرچه‌ تاکنون‌ تعریف‌ جامعی‌ از فرهنگ‌ مردم‌ یـا فولکلو ارائه‌ نشده‌ و صاحب‌نظران‌ درون زمـینـه‌ دامنـه‌ گسترش‌ این‌ دانش‌ اختلاف‌نظر دارند، اما به‌طورکلی‌ مـی‌توان‌ گفت‌ که‌ اصطلاح‌ “فولکلور” از دو واژة‌ “فولک‌” به‌ معنی‌ مردم‌ و “لور”  به‌معنی‌ دانش‌ یـا فرهنگ‌، تشکیل‌ شده‌ است‌. رسول کشوری درون این‌ معنا، “فولکلور” به‌ فرهنگ‌ مردم‌ یـا دانش‌ عامـه‌ اطلاق مـی‌شود.

اگرچه‌ تاکنون‌ تعریف‌ جامعی‌ از فرهنگ‌ مردم‌ یـا فولکلور ارائه‌ نشده‌ و صاحب‌نظران‌ درون زمـینة‌ دامنة‌ گسترش‌ این‌ دانش‌ اختلاف‌نظر دارند، اما به‌طورکلی‌ مـی‌توان‌ گفت‌ که‌ اصطلاح‌ “فولکلور” از دو واژة‌ “فولک‌” به‌ معنی‌ مردم‌ و “لور” به‌ معنی‌ دانش‌ یـا فرهنگ‌، تشکیل‌ شده‌ است‌. رسول کشوری درون این‌ معنی‌، “فولکلور” به‌ فرهنگ‌ مردم‌ یـا دانش‌ عامـه‌ اطلاق مـی‌شود.

به‌ عبارتی‌، فرهنگ‌ عام‌ بخشی‌ از دانسته‌ها و یـافته‌های‌ انسان‌ است‌ که‌ بر زبان‌ عامة‌ مردم ‌جاری‌ است‌. فولکلور یـا فرهنگ‌ مردم‌ شامل‌ دو بخش‌ مادی‌ و معنوی‌ مـی‌شود. درون بخش‌ مادی‌، لباس‌، مسکن‌، پیشـه‌ها، نقش‌ و نگارها، خوردنی‌ها، نحوه‌ب‌ و کار و شیوة‌ زندگی‌ مردم‌ و در بخش‌ معنوی‌ یـا ادب‌ شفاهی‌، افسانـه‌ها و اسطوره‌ها، ضرب‌المثل‌ها، ترانـه‌ها و آوازها، لالایی‌ها، باورهای‌ مردم‌ و چیستان‌ها مورد بحث‌ و بررسی‌ قرار مـی‌گیرد. بخش‌ اخیر موضوع‌ مورد بحث‌ این‌ مقاله‌ است‌. پس‌ فرهنگ‌ مردم‌ آثار خلاقه‌ای‌ است‌ که‌ نسل‌ به‌ نسل‌ از نیـاکان‌ ما به‌ یـادگار مانده ‌و جزو مـیراث‌ فرهنگی‌ و ملّی‌ محسوب‌ مـی‌شود.

دکتر علی‌ بلوکباشی‌ درون زمـینة‌ فولکلور مـی‌گوید:

«فلک‌ یـا عامـه‌ به‌ گروهی‌ از مردم‌ گفته‌ مـی‌شود که‌ دست‌ کم‌ یک‌ عامل‌ مشترک‌ و عمومـی‌ آنـها را به‌ یکدیگر پیوند دهد. این‌ عامل‌ پیوستگی‌ ممکن‌ است‌ زبان‌، دین‌، شغل‌ و چیزهای‌ دیگر باشد.»(۱)

فولکلور کُردی‌ یـادمان هزارة‌ تاریخ‌

پهنة‌ ایران‌ زمـین‌ با داشتن‌ اقوام‌، ادیـان‌ و مذاهب‌ گوناگون‌، همانند عتیقه‌ای‌ نایـاب‌ است‌ که‌ از نگین‌های‌ مرجان‌، یـاقوت‌، زمرّد و الماس‌ تشکیل‌ شده‌ است‌. براین‌ گوهر گرانبها و نایـاب‌ قیمتی ‌نتوان‌ نـهاد. اما این‌ عتیقه‌ گرانقدر را با مجموع‌ آن‌ قطعات‌ زیبا و درخشان‌ گرامـی‌ مـی‌دارند و برایش‌جان‌ مـی‌افشانند. اگر نـه‌ هر یک‌ از سنگ‌ها به‌  تنـهایی‌ فاقد ارزش‌ و اعتبار لازمند.

یکی‌ از قطعات‌ زیبای‌ این‌ عتیقة‌ گرانبها، “فرهنگ‌ مردم‌ کردستان‌” است‌. زبان‌ کُردی‌ ازجمله ‌زبان‌های‌ شناخته‌ شدة‌ هند و اروپایی‌ است‌ که‌ داراری‌ قواعد، قوانین‌ و لهجه‌های‌ گوناگون‌ است‌ و پیوند صریحی‌ با زبان‌ اوستا دارد. این‌ زبان‌ مثل‌ بیشتر زبان‌های‌ ایرانی‌، قست‌ اعظم‌ ارکان‌ خود را از زبان‌ مادی‌ گرفته‌ است‌.(۲)

تاکنون‌ تحقیقات‌ جامعی‌ درون زمـینة‌ فرهنگ‌ مردم‌ کردستان‌ صورت‌ نگرفته‌ است‌؛ آن‌چه‌ انجام‌ شده‌، پژوهش‌هایی‌ پراکنده‌ و ناقص‌ بوده‌، اگرچه‌ این‌ کوشش‌های‌ فردی‌ شایـان‌ تقدیر و سپاس‌ است‌.

احمدخانی‌ (۱۰۲۸ – ۱۰۸۴ ه .ش‌) و شرف‌خان‌ بدلیسی‌ (۱۵۴۳-۱۶۰۳ ه .ش‌) نخستین ‌اندیشمندان‌ کُرد بودند که‌ متوجه‌ این‌ کاستی‌ شده‌ و اولین‌ آثار مکتوب‌ خود را با عناوین‌ “مم‌ وزین‌” (۳) و شرفنامـه‌(۴) (تاریخ‌ کردستان‌) تدوین‌ د. این‌ آثار ادبی‌ و تاریخی‌ تاکنون‌ به‌ چند زبان‌ زندة‌ دنیـا ترجمـه‌ شده‌ است‌. بعد از آن‌ بود که‌ کُردها درصدد تألیف‌ آثار خویش‌ برآمدند.

ادبیـات‌ کلاسیک‌(۵) کُرد، درون سال‌های‌ اخیر از شکوفایی‌ نسبتاً خوبی‌ برخوردار شده‌ است‌؛ و علاقه‌مندان‌ فراوانی‌ درون جهت‌ گردآوری‌ فرهنگ‌ شفاهی‌ مردم‌ کُرد برآمده‌ و افق‌ تازه‌ای‌ بر فرهنگ‌ و هنر این‌ سامان‌ گشودند.

واسیلی‌ نیکیتین‌ مورخ‌ و مستشرق روسی‌ مـی‌گوید:(۶)

«ادبیـات‌ کُردی‌ بیش‌ از هر چیزی‌، خود فولکلور کُردی‌ است‌. درون این‌ فولکلور نـه‌تنـها آثار پیشینیـان‌ به‌ چشم‌ نمـی‌خورد، بلکه‌ رهنمودها و پندهایی‌ درون آن‌ یـافت‌ مـی‌شود که‌ درون زمان‌ ما نیز شایـان‌ توجه‌ و ارزش‌ است‌ و روزبه‌روز بر غنای‌ آن‌ افزوده‌ مـی‌شود.»

ویژگی‌ فرهنگ‌ عامة‌ مردم‌ کردستان‌

مـهمترین‌ ویژگی‌ فولکلور کُردی‌، همدلی‌ و همزبانی‌ بخش‌های‌ آن‌ با فرهنگ‌ ملت‌ و اقوام ‌آریـایی‌ است‌، اما نکته‌ای‌ که‌ درون فرهنگ‌ مردم‌ این‌ منطقه‌ جلب‌ توجه‌ مـی‌کند برداشت‌های‌ متفاوت‌ با دیدگاه‌های‌ جالب‌ و تازه‌ موضوع‌های‌ واحد است‌ که‌ ذهن‌ هر پژوهشگری‌ را به‌ خود معطوف‌ مـی‌دارد.

ادبیـات‌ کُردی‌، شامل‌ بخش‌های‌ “بیت‌ و باو” (قصه‌های‌ منظوم‌)، “چیروک‌” (قصه‌ و افسانـه‌)، “پندی‌ پیشینیـان‌”، “ضرب‌المثل‌”، “گورانی‌” (ترانـه‌)، متل‌ و لطیفه‌ است‌ که‌ به‌ اختصار به‌ توضیح‌ آنـها مـی‌پردازیم‌.

۱-  بیت‌ و باو

بیت‌ و باو را که‌ اصطلاحاً “بیت‌” مـی‌گویند، سند شخصیت‌ فرهنگی‌ و ادبی‌ و رمز ماندگاری‌ این‌ قوم‌ به‌ شمار مـی‌رود. این‌ بیت‌ها شامل‌: قصه‌های‌ منظوم‌ تاریخی‌، حماسی‌ و دلدادگی‌ است‌ که‌ ریشـه‌ درون سده‌ها و هزاره‌های‌ پیشین‌ دارد. قصه‌هایی‌ که‌ به‌صورت‌ شفاهی‌ و ‌ به‌ ‌ به‌ نسل‌های‌ امروز منتقل‌ شده‌ است‌.

یکی‌ از معتبرترین‌ نسخه‌های‌ بیت‌های‌ کُردی‌ “اسکارمان‌” است‌ که‌ مستشرق آلمانی‌ درون سال ‌۱۲۸۳ ه .ش‌ از زبان‌ رحمن‌ بکر مکریـانی‌ درون مـهاباد با همـیاری‌ دکتر جواد قاضی‌ درون کتاب‌ “تحفة ‌مظفریـه‌” ثبت‌ کرده‌ است‌. این‌ کتاب‌ شامل‌ نوزده‌ بیت‌ و شش‌ قصه‌ است‌. اسکارمان‌ با سعی‌ و پشتکار فراوان‌ این‌ بیت‌ها را با آوانویسی‌ لاتین‌ به‌ نگارش‌ درون آورده‌ است‌. درون سال‌ ۱۳۵۳ ه .ش‌ هیمن‌(۷) شاعر پرآوازة‌ کُرد، اصل‌ کتاب‌ را به‌ رسم‌الخط‌ کُردی‌ برگرداند و از آن‌ ویرایشی‌ نو به‌دست‌ داد.(۸) هم‌چنین‌ پژوهشگران‌ دیگری‌ ازجمله‌ “رودینکو” فرانسوی‌ متوفّی‌ ۱۳۴۰ ه .ش‌، “فون‌ لوکوک‌” آلمانی‌ متوفّی‌ ۱۲۸۱ ه .ش‌، “رژه‌ لسکو” فرانسوی‌ متوفّی‌ ۱۳۵۳ ه .ش‌ و “ابوودیـان‌ ارمنی‌” و “بوزارسلان‌ متوفّی‌ ۱۳۴۶ شمسی‌”، تحقیقات‌ گسترده‌ای‌ درون زمـینة‌ بیت‌ها، قصه‌ها و ضرب‌المثل‌های‌ کُردی‌ انجام‌ داده‌ و در تبدیل‌ آنـها از گفتار به‌ نوشتار همت‌ گمارده‌اند.

راویـان‌ بیت‌ها را “خوش‌خوان‌” مـی‌گویند.(۹) از معروف‌ترین‌ خوش‌خوان‌های‌ کُردی‌ مـی‌توان ‌از “علی‌برده‌شانی‌”، “رحمن‌ بکر”، “فقیـه‌ طیران‌”، “عباس‌ مربوکران‌” نام‌ برد. هر یک‌ از آنـها صدها بیت‌ را از حفظ‌ داشته‌اند و اکنون‌ آنان‌ درون قید حیـات‌ نیستند و به‌ رحمت‌ ایزدی‌ پیوسته‌اند.

به‌ دلیل‌ طولانی‌ بودن‌ برخی‌ از بیت‌ها، خوش‌خوانان‌ مجبور بودند یک‌ بیت‌ را به‌صورت‌پیـاپی ‌در چند شب‌ متوالی‌ برای‌ علاقه‌مندان‌ و مشتاقان‌ نقل‌ نمایند. هنوز هم‌ درون گوشـه‌ و کنارشـهرها و روستاهای‌ منطقه‌، خوش‌خوان‌ها با نوای‌ گرم‌ و دل‌نشین‌ خود، این‌ بیت‌ها را بازگو مـی‌کنند.

از مشـهورترین‌ بیت‌های‌ کُردی‌ مـی‌توان‌ از “مم‌ و زین‌”، “زنبیل‌ فروش‌”(۱۰)، “خج‌ و سیـامند”(۱۱)، “لاس‌ و کژال‌”(۱۲) و “دمدم‌”(۱۳) نام‌ برد. بیت‌های‌ مم‌ و زین‌ و خج‌ و سیـامند تاکنون‌ به‌ چند زبان‌ زندة‌ دنیـا ترجمـه‌ شده‌ است‌.

بیت‌ مم‌ و زین‌ گرچه‌ داستان‌ عاشقانـه‌ را بیـان‌ مـی‌کند، اما درون جای‌ جای‌ آن‌، پندها و حکمت‌ها، بی‌رحمـی‌ پادشاهان‌ ستمگر، بی‌وفایی‌ دنیـا، وفاداری‌ و گذشت‌ انسان‌ها نـهفته‌ است‌. مثلاً درون بخشی‌ از آن‌، وزیر کهنـه‌کار خطاب‌ به‌ شاه‌ مـی‌گوید:(۱۴)

وه‌زیر:  پاشاه‌، همـه‌ لبه‌ت‌ مردن‌ بومن‌ چاکه‌، به‌ جیـهه‌ تی‌چی‌ فه‌رموته‌ سه‌ری‌ ببرن‌؟

شا:  ئه‌ من‌ ئه‌ و تاقه‌ کوره‌م‌ هدیـه‌، من‌ ده‌لیم‌ جزیرنیـه‌، ئه‌ تو بو ده‌ لیی‌ هدیـه‌؟

Pasa, halbat merden ba men caka, Jihati ce farmuta sari bebren

Kuti, amn au taqa kuram haya, amen dlalem Jezir naya, ata bo dlaley haya?

وزیر:  پادشاها؛ کشتن‌ من‌ به‌ دستور شما یک‌ امر طبیعی‌ است‌، اما مـی‌خواهم‌ بدانم‌ به‌ چه ‌گناهی‌ کشته‌ مـی‌شوم‌؟

شاه‌:  من‌ تنـها این‌ پسر را دارم‌، چرا وقتی‌ (از روی‌ مصلحت‌) مـی‌گویم‌ شـهر “جزیر” درون ملک‌ من‌ نیست‌، مـی‌گویی‌ هست‌؟

و درون جای‌ دیگر درون باب‌ وفاداری‌ انسان‌، “بنگین‌” نوکر و یگانـه‌ دوست‌ قهرمان‌ِ داستان‌ به‌ “مم‌” مـی‌گوید:(۱۵)

به‌ خولایی‌ به‌ لی‌ دانی‌”، ئه‌ من‌ له‌ نوکه‌ ری‌ ناکه‌وم‌.

هه‌ که تا ده‌ چمـه‌ شاری‌ جزیری‌، به‌ سه‌ری‌ روت‌، به‌ پیی‌ پیخاوس‌، وه‌ دوت‌ ده‌ که‌دم‌”

“ba xulai ba lodane amn la nokari nakaurem hata dacma sari jezire, ba sari rut, ba pey pexvasi”

بنگین‌:

“به‌ خدا قسم‌، تو اگر مرا هم‌ بزنی‌

تا روزی‌ که‌ با تو به‌ شـهر جزیر مـی‌رسم‌، حتی‌ با سروپای‌ ‌ و عریـان‌، دست‌ از نوکری‌ تو برنمـی‌دارم‌ و وفادار مـی‌مانم‌”.

شمار بیت‌ها به‌ بیش‌ از صدها قصة‌ منظوم‌ مـی‌رسد، اگر درون جست‌وجوی‌ گویش‌ یکپارچه‌، پویـا و سلیس‌ کُردی‌ هستیم‌؛ بهترین‌ شیوه‌ آن‌ است‌ که‌ همـه‌ بیت‌ها را گردآوری‌ کنیم‌، ناب‌ترین ‌واژه‌ها را که‌ بر زبان‌ ساده‌ترین‌ افراد روستایی‌ جاری‌اند از دل‌ بیت‌ها استخراج‌ کنیم‌، که تا به‌ این ترتیب‌ ادبیـات‌ کُردی‌ تولدی‌ دوباره‌ بیـاید. درواقع‌ زبان‌ یک‌ قوم‌ نمایندة‌ ابعاد روحی‌، اخلاقی‌، فرهنگی‌ و تاریخی‌ آن‌ مردم‌ و بیت‌ها آیینة‌ تمام‌ نمای‌ روحیـات‌ آنان‌ است‌. البته‌ درون کار بیت‌شناسی‌ حتما از یک‌ روش‌ علمـی‌ تبعیت‌ کرد، موسیقی‌ بیت‌ها را تشخیص‌ داد و آهنگ‌ بعضی ‌از بیت‌ها که‌ احتمالاً حتی‌ به‌ پیش‌ از اسلام‌ برمـی‌گردد شناخت‌.

هم‌چنین‌ وقتی‌ درون بیت‌ها اسامـی‌ شخصیت‌ها، مکان‌های‌ جغرافیـایی‌ و آداب‌ و رسوم‌ خاص‌ مطرح‌ مـی‌شود حتما برای‌ هر یک‌ از آنـها از سوی‌ آگاهان‌ خبره‌ توضیح‌ لازم‌ داده‌ شود.

2-  چیروک‌  (قصه‌ و افسانـه‌)

افسانـه‌، سرگذشت‌ انسان‌ و طبیعت‌ است‌. روزی‌ که‌ انسان‌ به‌عنوان‌ موجودی‌ با شعور پا بـه ‌عرصة‌ گیتی‌ نـهاد، درون دریـایی‌ از ابهام‌ و وحشت‌ رها شد. یعنی‌ زمانی‌ که‌ درون برابر حوادث‌ طبیعی ‌مثل‌ باد و باران‌، زلزله‌، رعد و برق و سیل‌، زار و زبون‌ بود، آن‌ را به‌ نیروهای‌ غیبی‌ و خارج‌ از اراده ‌خود نسبت‌ داد، بدین‌ ترتیب‌ نخستین‌ اسطوره‌ها شکل‌ گرفت‌. آن‌گاه‌ انسان‌ متوجه‌ ماوراء طبیعت ‌شد. درون این‌ روند، نخستین‌ جرقة‌ یکتاپرستی‌ را از سویی‌ و افکار خرافه‌ پرستی‌ چون‌ قصه‌های‌دیو، اژدها و پری‌ را ساخت‌. وقتی‌ برای‌ ادامة‌ حیـات‌ به‌ زندگی‌ دامداری‌ و کشاورزی‌ پرداخت‌، قصة‌ درخت‌، حیوان‌ و پرنده‌ را ساخت‌ و چون‌ وارد زندگی‌ گروهی‌ و ایلی‌ شد، به‌ خلق‌ افسانـه‌های‌ انسان‌ پرداخت‌ و زمانی‌ که‌ وارد زندگی‌ روستایی‌ و شـهری‌ شد، قصه‌های‌ شـهر و پادشاه‌ و حکومت‌ را سر داد.

درواقع‌، قصه‌ها عمری‌ به‌ درازای‌ عمر انسان‌ درون روی‌ کره‌ خاکی‌ دارند. قصه‌های‌ کُردی‌ نیز مـی‌توانند چنین‌ تعریفی‌ داشته‌ باشند.

قصه‌های‌ کُردی‌ مانند بیشتر قصه‌های‌ جهان‌؛ مبارزة‌ انسان‌ با طبیعت‌، مبارزه‌ با دیوان‌ و ددمنشان‌، حاکمان‌ مستبد و خودرأی‌ است‌. درون بطن‌ این‌ قصه‌ها پند و اندرزها نـهفته‌ است‌. سرنوشت‌ بدکاران‌ درون قصه‌ها، ذلت‌ و خواری‌ و سرانجام‌ نیکوکاران‌، پیروزی‌ و شادکامـی‌ است‌.

برداشت‌ ما درون قصه‌ آژدهاک‌ یـا ضحاک‌ ماردوش‌ همان‌ تصویر بدی‌ و زشتی‌ است‌ که‌ توسط ‌حکیم‌ ابوالقاسم‌ فردوسی‌، این‌ معمار بزرگ‌ هویت‌ ایرانی‌، درون شاهنامـه‌ آمده‌ که‌ درون قصه‌های‌ کُردی ‌به‌ کرّات‌ از آن‌ سخن‌ گفته‌ شده‌ است‌:

قهرمان‌ پیروز این‌ قصه‌، انسانی‌ از طبقة‌ رنج‌ دیده‌ و محنت‌ کشیده‌ است‌ که‌ به‌ پا خاسته‌ و درنـهایت‌، سردیو بدسگال‌ را متلاشی‌ کرده‌ است‌. از طرفی‌ قهرمان‌ قصه‌ها شخصیتی ‌خستگی‌ناپذیر دارد، که‌ راه‌ هفت‌ شبانـه‌روز را درون پیش‌ مـی‌گیرد و هفت‌ کاله‌ (کفش‌) آهنین ‌زیرپایش‌ پوسیده‌ مـی‌شود که تا به‌ هدف‌ غایی‌، یعنی‌ پیروزی‌، افتخار و زندگی‌ سعادتمند برسد.

افسانـه‌های‌ کُردی‌ بی‌شمارند، اما اندکی‌ از آن‌ درون سال‌های‌ اخیر از سوی‌ علاقه‌مندان‌ گردآوری‌ شده‌ و از خطر نابودی‌ نجات‌ یـافته‌اند. این‌ قصه‌ها را مـی‌توان‌ به‌ افسانـه‌ها و اسطوره‌های‌ انسان‌، حیوان‌، پرنده‌، جن‌ و پری‌، دیو، اژدها، پادشاه‌، زن‌، پسر و تقسیم‌ کرد. هم‌چنین‌ درون این ‌قصه‌ها موضوعاتی‌ چون‌ سوزاندن‌ تار مو، روح‌ کدویی‌، هفت‌ طبقة‌ آسمان‌ و زمـین‌، معما، ازدواج‌ انسان‌ با جن‌ و پری‌، سحر و جادو و کفش‌ آهنین‌ به‌ چشم‌ مـی‌خورد که‌ از ویژگی‌های‌ قصة‌ کُردی‌ به‌ شمار مـی‌آیند. نظیر این‌ افسانـه‌ها درون سایر قصه‌های‌ ایرانی‌ نیز کم‌ و بیش‌ وجود دارد.

مستشرقین‌(۱۶) چون‌ مـینورسکی‌، عرب‌ شمو و ابوویـان‌ افسانة‌ کُردی‌ را به‌عنوان‌ عامل‌ مـهمـی‌ برای‌ شناخت‌ باورهای‌ دینی‌ تلقی‌ کرده‌اند.

پروفسور اولریش‌ مارزلف‌ عضو آکادمـی‌ جهانی‌ قصه‌شناسی‌ درون شـهر گوتینگن‌ آلمان‌ درون کتاب‌ طبقه‌بندی‌ قصه‌های‌ ایرانی‌ براین‌ باور است‌ که‌ قصه‌های‌ کُردی‌ دارای‌ ماهیت‌ ویژه‌ای ‌هستند که‌ حتما جدا از قصه‌های‌ دیگر اقوام‌ مورد بررسی‌ قرار گیرند.(۱۷)

در قصه‌های‌ کُردی‌ باورها، اعتقادات‌، راه‌ و رسم‌ زندگی‌ اجتماعی‌، مسائل‌ فلسفی‌ روانشناسی‌ و تاریخی‌ نـهفته‌ است‌. هم‌چنین‌ درون آنـها، خداپرستی‌، دلدادگی‌، مبارزه‌،ب‌ و کار، گالته ‌وگپ‌(طنز و شوخی‌) دیده‌ مـی‌شود.

دکتر عزالدین‌ مصطفی‌ رسول‌ نویسنده‌ و صاحبنظر درون زمـینة‌ فرهنگ‌ عامـه‌ کردستان‌ مـی‌نویسد:(۱۸)

«در قصه‌ها و افسانـه‌های‌ کُردی‌ پیکار خیر و شر نمود واضحی‌ دارد. نیروی‌ خیر که‌ آدمـی‌زاد است‌ به‌ سان‌ مردم‌ عادی‌ درون همـه‌ جا هست‌ و در روشنایی ‌آفتاب‌ زندگی‌ مـی‌کند. اما نیروی‌ شر که‌ معمولاً دیو یـا شیطان‌ است‌، درون تاریکی‌ غارها، بیغوله‌ها و ویرانـه‌ها دیده‌ مـی‌شود. درون این‌ افسانـه‌ دیو تنـها یک‌ موجود هیولایی‌ نیست‌، بلکه‌ دارای‌ روحی‌ است‌ که‌ جدا از جسم‌ خود درون کدویی‌ درون لای‌ جرز دیوارها و کنج‌ ویرانـه‌ها نگهداری‌ مـی‌شود. حتما این‌ کدو شکسته‌ شود، که تا دیو از پای‌ درون آید.

قصه‌های‌ مذهبی‌ نیز بخش‌ مـهمـی‌ از افسانـه‌های‌ کُردی‌ را تشکیل‌ مـی‌دهد. درون این‌ قصه‌ها هرگاه‌ی‌ به‌ مصیبتی‌ گرفتار آید، حضرت‌ خضر که‌ عمر جاودانی ‌دارد، از طرف‌ خداوند درماندگان‌ را یـاری‌ مـی‌دهد.»

برخی‌ از افسانـه‌های‌ کُردی‌ درون دل‌ طبیعت‌ رشد یـافته‌ و با گل‌ و زیبایی‌ و ظرافت‌ آمـیخته‌ است‌.

کیژ ده‌لی‌ ده‌ستی‌ من‌ و دامـین‌ بی               ‌Kiz dale dasti manu damenbe

له‌ بوم‌ بلین‌ به‌وان‌ حد کیمان                     ‌La bom blen bavan hakiman

شتاقان‌ ده‌ ستی‌ نـه‌ده‌ نی                                   ‌staqa dasti nakane

ئه‌ بخوم‌ مـه‌ لحه‌ مـیکی‌ له‌ بوده‌ گرمـه‌ وه

‌ab xom malhameki la bo dagerma va

له‌ حیلی‌ له‌ دارچینی‌، له‌ قه‌ نـه‌ فلی‌، له‌ ورده‌ گولی‌

la hele la darcine, laqanafle, la verdagule

ده‌ی‌ها ویحمـه‌ سه‌ ربرینی‌، ده‌ وی‌ برینداری

‌dai havema sar brine, dave brindare

مـی‌گوید:

«دستم‌ به‌ دامنتان‌،

از من‌ به‌ طبیبان‌ ندا دهید.

بیمارم‌ رای‌ مداوا نکند.

خودم‌ برایش‌ مرهمـی‌ با ترکیبی‌ از

هل‌، دارچین‌، قرنفل‌ و گلبرگ‌های‌ ریز

مـی‌سازم‌ و بر روی‌ زخمش‌ مـی‌گذارم‌.»

3-  گورانی‌ (ترانـه‌)

کردستان‌ سرزمـین‌ ترانـه‌ و آهنگ‌ است‌، درون هر منطقه‌ از آن‌ صدها آهنگ‌، ترانـه‌، بیت‌، چَمَری ‌و لالایی‌ وجود دارد. این‌ ترانـه‌ها چون‌ گلزاری‌ عطرآگین‌ با رنگ‌های‌ شاد و گونـه‌گون‌ نوازشگر شامة‌ هر اهل‌ دلی‌ است‌.

گورانی‌ را درون نواحی‌ مختلف‌ سترانا، بسته‌ و قام‌ مـی‌گویند. برخی‌ براین‌ باورند که‌ واژة‌ گورانی ‌از عشیره‌ گوران‌ درون اطراف‌ کرمانشاه‌ گرفته‌ شده‌ و چون‌ افراد این‌ عشیره‌ نام‌ اهل‌ حق‌ یـا یـارسان ‌برخود نـهاده‌اند (یـارسان‌ از ترکیب‌ دو کلمة‌ یـار به‌ معنی‌ معشوق آسمانی‌ و سان‌ مخفف‌ ستان ‌است‌ که‌ نشانة‌ نسبت‌ و همبستگی‌ است‌)(۱۹) و همـیشـه‌ مراسم‌ مذهبی‌ را با ترانـه‌ اجرا مـی‌کنند، پس‌ واژة‌ یـاد شده‌ تعمـیم‌ یـافته‌ و هر شعر عامـیانـه‌ای‌ که‌ با آواز خوانده‌ شود، به‌ آن‌ گورانی‌ مـی‌گویند.

اهل‌ حق‌ براین‌ باورند که‌ موسیقی‌ با سخن‌ پدید آمده‌ و در مـیان‌ مردم‌ رایج‌ شده‌ است‌؛ خداوند درون آغاز تنبور را به‌وجود آورده‌ است‌ که‌ مردم‌ از نواهای‌ آن‌ به‌ وجد آمدند. پس‌ سرودها و نیـایش‌ها را حتما با آوای‌ تنبور و آواز خواند؛ که‌ این‌ خود نشانگر اصالت‌ و قدمت‌ این‌ آیین‌ قدیمـی ‌ایرانی‌ است‌، همان‌ طوری‌ که‌ گاتها قدیمـی‌ترین‌ قسمت‌ اوستا است‌. درون حال‌ حاضر نواختن‌ تنبور برای‌ هر فردی‌ درون مـیان‌ پیروان‌ یـارسان‌ واجب‌ است‌ و هر یـارسانی‌ هرروز حتما تنبور بنوازد، که تا خداوند از او خشنود شود.

آیـا نخستین‌ ترانـه‌ که‌ بشر سروده‌ است‌، ترانة‌ مذهبی‌ بوده‌، یـا ترانة‌ کار؟ اگر ترانة‌ کار بوده‌، کشاورزی‌ یـا دامداری‌ بوده‌ یـا کار خانـه‌سازی‌ و سرپناه‌ برای‌ ایمنی‌ از خطرات‌ طبیعت‌؟ و یـا هنگام‌ کار زنان‌ با دستارهای‌ سنگی‌ برای‌ آسیـاب‌ گندم‌ و تبدیل‌ آن‌؟

برخی‌ ترانة‌ کار را بر ترانة‌ کشاورزی‌ و بعضی‌ ترانـه‌های‌ مذهبی‌ را بر هر دو مقدم‌ مـی‌دانند. استاد جمـیل‌ روزنـه‌ بیـانی‌، محقق‌ و مورخ‌ کُرد مـی‌گوید:

«برخی‌ از ترانـه‌ها ازجمله‌ قتار خیلی‌ قدیمـی‌ است‌. شاید از واژة‌ گاتا یـا گات‌های‌ زرتشتی‌ گرفته‌ شده‌ باشد. یـا هوره‌ اورامانی‌ که‌ احتمالاً از ترانـه‌هایی ‌باشد که‌ درون وصف‌ اهورامزدا آمده‌ و شاید هم‌ ریشة‌ هوره‌، اهورامزدا و هاوار (فریـاد) باشد. استاد علی‌ مردان‌ پدر موسیقی‌ کُردی‌ آهنگ‌ خورشیدی‌ را به‌ هنگام‌ غروب‌ آفتاب‌ نسبت‌ مـی‌دهد.»(۲۰)

اگر تحلیل‌ این‌ دو دانشمند را بپذیریم‌، سرچشمة‌ ترانـه‌ به‌ مذاهب‌ اولیة‌ انسان‌، یعنی‌ به‌ دورة‌ مـیترائیسم‌ مـی‌رسد و ترانـه‌های‌ مذهبی‌ بر کار و کشاورزی‌ مقدم‌ خواهد شد. هم‌چنان‌ که‌ دو مقام ‌مشـهور موسیقی‌ کُردی‌ حیران‌ و لاووک‌ نیز به‌ تعبیری‌ به‌ دوره‌های‌ پیش‌ از اسلام‌ نسبت‌ داده ‌شده‌اند.

ترانـه‌های‌ کار نیز از قدمت‌ دیرین‌ برخوردارند. این‌ ترانـه‌ها از آرزوهای‌ انسان‌ها، زندگی‌ و آینده‌، شادی‌ها و رنج‌ها، و بالاخره‌ امـید، تلاش‌ و پویندگی‌ سخن‌ مـی‌گویند. بخشی‌ از اشعار ان‌ جوان‌ قالی‌باف‌ منطقة‌ بیجار، درون پشت‌ دارهای‌ قالی‌ به‌ این‌گونـه‌ است‌:(۲۱)

ته‌ونـه‌ گه‌ ده‌سم‌ ماسی‌ ده‌رهه‌مـه      ‌Taunagai dasem, masi darhama

روژ وه‌روژ دیـای‌ مـه‌یله‌که‌ت‌ که‌مـه ‌roz va roz dayay, mailakat kama

خوزوم‌ وه‌و روژه‌، قالیـه‌ که‌م‌ وه‌رم ‌xozm, vav Roza, Qalyakam varm

وه‌ هه‌زار شادی‌، قه‌ومـه‌ کان‌ چه‌رم   ‌va hazar sadi, Qaumakan carm

ته‌ون‌ ته‌خت‌ گولخار حاشیـه‌ نـه‌واتی  ‌Taun taxt gulxar, hasya, navati

شـه‌وقیـه‌ که‌فتیـه‌ ته‌مام‌ ئابادی            ‌sauQeya, kaftya, tamam abadi

چه‌ قو که‌ی‌ ده‌سم‌ یـاقوت‌ و مـه‌رجان‌

caQokai dasem, yaQut o marjan

عه‌زیز، ئه‌و بمری‌، من‌ له‌ توره‌نجان   ‌aziz aubemre, men la toranjan

قالی‌ ته‌خت‌ گولخار، له‌ را به‌ ردیده‌م‌

Qali taxt gul, xarla ra bar didam

له‌ سه‌یروسه‌فه‌ر دونیـا که‌ ردیده‌م     ‌la sair o safar dunya kardidam

*    *    *

آن‌ قالی‌ که‌ درون دست‌ دارم‌ و مـی‌بافم‌، طرح‌ ماهی‌ درون هم‌ است‌

روز به‌ روز مـیل‌ تو به‌ من‌ کم‌ مـی‌شود

خوشا به‌ روزی‌ که‌ قالی‌ را تمام‌ کنم‌

با هزار شادی‌،انم‌ را صدا ب‌ (دعوت‌ کنم‌)

قالی‌ من‌ که‌ زمـینـه‌اش‌ سرخ‌ و حاشیـه‌اش‌ نباتی‌ است‌

نور و روشنایی‌ به‌ آبادی‌ بخشیده‌ است‌

چاقوی‌ دستم‌ یـاقوت‌ و مرجان‌ است‌

عزیزش‌ بمـیرد، آن‌که‌ مرا از تو رنجاند

قالی‌ سرخ‌، مرا خسته‌ کرده‌ است‌

از سیر و سفر دنیـا مرا باز داشته‌ است‌

به‌ نظر دکتر محمد مکری‌ درون مقدمـه‌ کتاب‌ گورانی‌ یـا ترانـه‌ کُردی‌ برای‌ مضامـین‌ ترانـه‌های‌ کُردی ‌در اشعار ادبی‌ زبان‌ فارسی‌ کمتر نظیری‌ مـی‌توان‌ یـافت‌ و با مراجعه‌ به‌ متن‌ آنـها ذوقی‌ سرشار بسان ‌لذت‌های‌ معنوی‌ به‌ انسان‌ دست‌ مـی‌دهد.(۲۲)

هم‌چنین‌ درون فولکلور کُردی‌ ترانـه‌های‌ عروسی‌، ‌، مشک‌زنی‌، خرمن‌کوبی‌ و دوشیدن‌ وجود دارند، اشعار این‌ ترانـه‌ها و واژه‌های‌ آن‌ از زبان‌ ساده‌ترین‌ انسان‌ها گرفته‌ شده‌ است‌. درواقع ‌این‌ ترانـه‌ها تصویر طبیعی‌ و تابلویی‌ گویـا از احساس‌ دلدادگان‌ جوان‌ را بیـان‌ مـی‌کند.

ئاوی‌ گولان‌ ده‌دیری‌، ماندو بوده‌ ستی‌ دیشی‌

avi yulan dadere mandubo dasti dese

ئه‌ ی‌ زریـان‌ خه‌جاله‌ت‌ بی‌، توزله‌گه‌رنی‌ ده‌ نیشبی‌

ai zeryan xajalatbi, toz la garni damise

*  *  *

گل‌های‌ باغچه‌ را آبیـاری‌ کرده‌، خسته‌ شده‌ و دست‌هایش‌ درد مـی‌کند.

ای‌ باد “زریـان‌” شرم‌ باد ترا که‌ گرد و خاک‌ بر زلفانش‌ مـی‌افشانی‌.(۲۳)

اشعار ترانـه‌ها از دو که تا چهار مصرع‌ و شش‌ که تا ده‌ هجایی‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ و هر کدام‌ از ترانـه‌ها دارای‌ معانی‌ مستقل‌ به‌ خود هستند، مثل‌ این‌ ترانة‌ دو مصرعی‌:

هه‌رزه‌وی‌ به‌رزه‌ بکه‌ینـه‌ بوستان           ‌harzaui barza bkaina bostan

شـه‌مامـه‌ باریت‌ بو ده‌س‌ دوستان           ‌samama barit bo das dostan

*  *  *

زمـین‌های‌ بلند را بوستان‌ کنیم‌

شمامـه‌(۲۴) به‌ دست‌ دوستان‌ دهیم‌

و نمونة‌ یک‌ ترانة‌ چهار مصراعی‌:

هه‌رمـی‌ و سیوو لیمو                                          harme o sevo lima

قه‌سته‌م‌ به‌ دو چاوی‌ تو                                 Qastam ba du cavi ta

که‌سم‌ خوش‌ ناوی‌ غه‌یری‌ تو                      kasem xos nave qairi to

روژم‌ له‌لای‌ شـه‌وه‌ بی‌ تو                              rozem lalai sava be to

*  *  *

ای‌ زیبایی‌ که‌ چون‌ گلابی‌ و سیب‌ و لیمو هستی‌

به‌ چشمانت‌ سوگند

کسی‌ را غیر تو دوست‌ ندارم‌

بدون‌ تو، روزم‌ چون‌ شب‌ تار است‌

یکی‌ از بخش‌های‌ اساسی‌ آوازهای‌ کُردی‌ را ترانـه‌های‌ خانقاهی‌ تشکیل‌ مـی‌دهد. دراویش‌ کُرد آن‌گاه‌ که‌ از شقاوت‌ بی‌امان‌ روزگار و تبعیض‌های‌ ناروا به‌ ستوه‌ مـی‌آیند، برای‌ رهایی‌ از نامردمـی‌ها و زرق و برق دنیـای‌ مادی‌، سر بر آستان‌ خانقاه‌ مـی‌سایند، موهای‌ بلند را رها کرده‌، هماهنگ‌ با ذکر “لا اله‌ الا الله‌” و نوای‌ پرطنین‌ تنبور، دف‌، نی‌ و خواندن‌ اشعار عرفانی‌ به‌ خلسه ‌فرو رفته‌ و به‌ تزکیـه‌ روح‌ خویش‌ مـی‌پردازند و از پیر و مراد خویش‌ طلب‌ یـاری‌ مـی‌جویند.

لاوه‌ لاوه‌که‌م‌ ،پیرم‌ لاوه‌که‌(۲۵)              lava lavakem, prim lavaka

تو حسام‌الدین‌، به‌ربه‌م‌ لاوه‌ که         ‌to hesamadin, barbam lavaka

شیتا شیت‌ مـه‌بو، مـه‌به‌راش‌ سه‌ریپر      sita, sit mabu, mabaras sarpir

خومن‌ شیتی‌ توم‌ به‌ چیش‌ که‌راژیر       xomen sety tam, bcis karazir

پوکی‌ له‌م‌ دونیـا ده‌س‌ که‌رته‌ن‌ به‌ توpakilam dunya, das kartan ba ta

له‌ سه‌رای‌ مـه‌حشـه‌ر، نـه‌ بو ره‌نجه‌رو  la saray mahsar, na bu ranjara

بگذر جه‌ ته‌قسیر نادانیم‌ که‌ رده‌ن‌

bogzar ja taQsir, nadanim, kardan

ئه‌م‌ جا وه‌ ئیخلاس‌ په‌نام‌ ئاورده‌ن      ‌am Ja va ixlas panam averdan

لاوه‌ لاوه‌ که‌ یـا شیخ‌ لاوه‌که                   ‌lava lava ka, ya lavaka

تو پیری‌ گیلان‌، به‌ربه‌م‌ لاوه‌که              ‌topiri gilan, bar bam lavaka

*  *  *

بنگر، بنگر ای‌ پیرم‌

ترا به‌ حسام‌الدین‌(۲۶) قسم‌ به‌ من‌ بنگر

دیوانـه‌ها را برای‌ شفا به‌ تربت‌ پیران‌ و نیکان‌ مـی‌برند

با من‌ که‌ دیوانـه‌ تو هستم‌، چکار مـی‌کنی‌؟

مـیدانی‌ چرا درون این‌ دنیـا دست‌ نیـاز به‌ سوی‌ تو آورده‌اند؟

تا که‌ درون صحرای‌ محشر ناکام‌ نشوند

از سرگناهم‌ بگذر، نادان‌ بودم‌

این‌ بار، با اخلاص‌ پناه‌ آورده‌ام‌

بنگر، بنگر یـا پیر بنگر

به‌ خاطر پیر گیلان‌(۲۷)، بر من‌ بنگر

مولودی‌ خوانی‌ نیز از مراسم‌ عرفانی‌ پرشکوه‌ کردان‌ درون روزها و شب‌های‌ ماه‌ ربیع‌الاول‌ است‌. درون این‌ شب‌ها درون مساجد، خانقاه‌ها و منازل‌، مـیلاد حضرت‌ محمّد(ص‌) جشن‌ گرفته‌ مـی‌شود و دراویش‌ گورانی‌ مذهب‌ مولودی‌ را همراه‌ با گروه‌ دف‌زن‌ سر مـی‌دهند.

نوعی‌ از گورانی‌ را زنان‌ مـیانسال‌ به‌ هنگام‌ عزاداری‌ به‌ نام‌ لاواندنـه‌وه‌ درون وصف‌ مردگان‌ و نوازش‌ بازماندگان‌ مـی‌خوانند.

از همـه‌ زیباتر مادران‌ کُرد برای‌ نوازش‌ و به‌ خواب‌ بردن‌ کودکان‌ خود، لالایی‌، این ‌آرام‌بخش‌ترین‌ ملودی‌ طبیعت‌، را مـی‌خوانند.(۲۸)

لاوه‌لاوه‌ که‌م‌ ئه‌رای‌ یـه‌ تفلی                   ‌la va lav kam arai ya tefle

شـه‌مال‌ بشانوزه‌ زنجیره‌ی‌ زولفی               ‌samal bsano zanjirai zulfi

لاوه‌لاوه‌ که‌م‌ له‌ ئیواره‌وه                         ‌la va lau kam la evarava

زه‌ره‌ی‌ زه‌نگی‌ تیت‌ له‌اره‌وه              ‌zarai zanyi tet la gavarava

لاوه‌لاو ئه‌که‌م‌ لاوه‌م‌ وه‌تازه                ‌lava lavakam lavam vamaza

بالشی‌ سه‌ری‌ له‌په‌ری‌ قازه                         ‌balesi sari pari la Qaza

*    *    *

لالایی‌ مـی‌خوانم‌ برای‌ کودکی‌ که‌

باد شمال‌(۲۹) زنجیر زلفانش‌ را نوازش‌ مـی‌دهد

لالایی‌ مـی‌خوانم‌ درون غروب‌ گاهان‌

که‌ صدای‌ زنگولة‌ گاهواره‌اش‌ مـی‌آید

لالایی‌ مـی‌خوانم‌ برای‌ کودکی‌ که‌

بالش‌ سرش‌ از پر غاز است‌

4-  پند پیشینیـان‌ (ضرب‌المثل‌)

مردمانی‌ که‌ سابقة‌ تاریخی‌ کهن‌ دارند، از ضرب‌المثل‌ فراوان‌ برخوردارند، اما آنـها که‌ درون سده‌های‌ اخیر پا به‌ عرصة‌ وجود گذاشته‌اند، درون گفتارشان‌ کمتر ضرب‌المثل‌ وجود دارد. درون لهجه‌ها و گویش‌های‌ متعدد زبان‌ کُردی‌ به‌ دلیل‌ قدمت‌ و غنای‌ گستردة‌ آن‌، ضرب‌المثل‌های‌ شیرین‌ و پرمایـه‌ فراوان‌ است‌.

کُردها، ضرب‌المثل‌ها را پند پیشینیـان‌ مـی‌خوانند زیرا براین‌ باورند که‌ این‌ پندها چکیده‌ و خلاصة‌ حوادث‌ بزرگ‌ هستند. یعنی‌ درون روزگاران‌ پیشین‌ حادثه‌ای‌ روی‌ داده‌ است‌، آدم ‌فرهیخته‌ای‌ از آن‌ رویداد متأثر شده‌، احساس‌ خود را درون چند واژة‌ منظوم‌ و رسا بیـان‌ کرده‌ است‌ و به‌ دلیل‌ آهنگ‌ روان‌ کلام‌، درون ذهن‌ عامة‌ مردم‌ نقش‌ بسته‌ و بر زبان‌ ما جاری‌ شده‌ است‌.

مثل‌:

روژآن‌ روژیـان‌ له‌دوایـه                                 ‌rozan rozyan ladvaya

*  *  *

“روزها، روزهای‌ دیگری‌ به‌ دنبال‌ دارند”

یعنی‌: دنیـا فقط‌ امروز نیست‌ که‌ هر کاری‌ بخواهی‌ به‌ مـیل‌ خودت‌ انجام‌ دهی‌، روزهای‌ دیگر مـی‌آید که‌ بر وفق‌ مراد تو نمـی‌چرخد.

نکتة‌ مـهم‌ درون مورد پندها آن‌که‌ برخلاف‌ سایر بخش‌های‌ ادب‌ شفاهی‌، درون زمـینة‌ گردآوری ‌پندها تلاش‌ شایـانی‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. قدیمـی‌ترین‌ منبع‌، دست‌ نویسی‌ است‌ که‌ درون سال ‌۱۷۱۱ م‌ درون ارمنستان‌ شوروی‌ نوشته‌ شده‌ که‌ نویسنده‌ آن‌ معلوم‌ نیست‌. دومـین‌ دست‌ نویس ‌متعلق‌ به‌ ملامحمود بایزیدی‌ است‌ که‌ درون اواسط‌ سدة‌ نوزدهم‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و اصل‌ آن‌ درون کتابخانـه‌ لنینگراد محفوظ‌ است‌.

شایـان‌ ذکر است‌، هم‌اکنون‌ درون کشورهای‌ سوئد، آلمان‌، آمریکا و فرانسه‌ پژوهشگاه‌های ‌کردشناسی‌ دایر شده‌ است‌ و چهار مرکز کردشناسی‌ بیش‌ از نیم‌ قرن‌ است‌ که‌ درون شـهرهای‌ مسکو، ایروان‌، باکو و لنینگراد فعال‌ هستند. این‌ پژوهشگاه‌ها و مراکز فرهنگی‌ فعالانـه‌ اقدام‌ به‌ چاپ‌ آثار فولکلوریک‌ و ادبیـات‌ رسمـی‌ کُرد کرده‌ و کتاب‌های‌ متعددی‌ درون زمـینة‌ ضرب‌المثل‌ها، قصه‌ها و ترانـه‌های‌کُردی‌ منتشر کرده‌اند.(۳۰)

اسماعیل‌ حقی‌ شاه‌ ویس‌ ۱۹۳۳ م‌، معروف‌ جیـاوک‌ ۱۹۳۸ م‌، شیخ‌ محمدخان‌ ۱۹۵۷ م‌، جگر خوین‌ ۱۹۵۷ م‌، جمـیل‌ که‌ننـه‌، حاجی‌ جوندی‌، جاسمـی‌ جلیل‌ قناتی‌ کُردو، پیره‌ مـیرد، قادر فتاحی‌قاضی‌ علاءالدین‌ سجادی‌، عزالدین‌ مصطفی‌ رسول‌ و جمال‌ نبز ازجمله‌ پژوهشگران‌ کُردی‌ هستند که‌ هزاران‌ پند را ثبت‌ و ضبط‌ کرده‌ و گنجینة‌ پربار پیشینیـان‌ را به‌ ما اهدا کرده‌اند.(۳۱)

پندها یـا ضرب‌المثل‌ها همـیشـه‌ درون بین‌ عامـه‌ مردم‌ دارای‌ فلسفه‌ واقع‌بینانـه‌ بوده‌ است‌. اگر بخواهیم‌ تأثیر و تأثر ضرب‌المثل‌ها را درون اقوام‌ دیگر بیـان‌ کنیم‌، کاری‌ طاقت‌فرسا خواهد بود. اما ضرب‌المثل‌ها درون گویش‌های‌ کُردی‌ دارای‌ یک‌ منشأ واحد هستند که‌ با اندک‌ تغییری‌، از گویشی‌ به‌ گویش‌ دیگر راه‌ یـافته‌اند. مثل‌:

هه‌تا ریوی‌ سه‌ری‌ خوی‌ خوینده‌وه‌، که‌ولیـان‌‌ ده‌باغی‌

hata revi sari xoi xuenolava, kaulyan brda dabaqi

*  *  *

تا روباه‌ سرگذشت‌ خود را بیـان‌ کرد، پوستش‌ را به‌ دباغی‌ بردند.

یـا: سه‌ ربک‌ له‌ نیوان‌ سه‌ران‌ نـه‌بی‌، هه‌رنـه‌بی‌ چاکه‌

sarek la navan saran nabe, harnabe caka

*  *  *

سری‌ که‌ درون مـیان‌ سرها نباشد، عدمش‌ بِه‌ زِ وجود.

در ضرب‌المثل‌های‌ کُردی‌ کار، تلاش‌ و زندگی‌ آبرومندانـه‌ به‌ مردم‌ توصیـه‌ و راه‌ تأمـین‌ زندگی ‌با عرق جبین‌ و ارادة‌ آهنین‌ بیـان‌ شده‌ است‌. مثل‌:

ده‌ستی‌ماندو له‌ سه‌ر زگی‌ تیره           ‌dastimandu la sar zegi tera

*  *  *

دست‌ خسته‌ روی‌ شکم‌ سیر است‌، یعنی‌ شکم‌ی‌ سیر مـی‌شود که‌ دستهایش‌ خسته‌ شوند.

ئاسنی‌ سارد به‌ فو گه‌رم‌ نابی‌              asni sard ba fu garm nabe

*  *  *

آهن‌ سرد با فوت‌ گرم‌ نمـی‌شود.

یک‌ ضرب‌المثل‌ دیگر درون باب‌ لیـاقت‌ و کاردانی‌ افراد مـی‌گوید:

به‌سه‌ت‌ گاسنان‌، درون زیکیـان‌ تی‌نابی‌basat gasnan, darzekyan te nabe

*  *  *

یک‌صدآهن‌ قابلیت‌ تبدیل‌ به‌ یک‌ سوزن‌ را ندارند.

و آخرین‌ کلام‌ اینکه‌ یک‌ ضرب‌المثل‌ زیبای‌ کُردی‌ مـی‌گوید:

له‌سایـه‌ی‌ گوله‌ گه‌نمـیک‌، سه‌ت‌ گوله‌ جو، ئاوی‌، ده‌خواته‌وه‌

lasayay gula ganmek, sat gala jo, ave dexuatava

*  *  *

از سایة‌ سر یک‌ گل‌ گندم‌، صد گل‌ جو آب‌ مـی‌نوشد.

جمع‌بندی‌ و نتیجه‌گیری‌

فرهنگ‌ مردم‌ کردستان‌، با غنای‌ فراوان‌ و ظرافت‌ ویژه‌ای‌ که‌ درون خود دارد، درون صورتی‌ کـه ‌شناخت‌ و معرفی‌ آن‌ مورد عنایت‌ پژوهشگران‌ و صاحبنظران‌ قرار گیرد، مـی‌تواند دریچة‌ زیبایی ‌به‌ روی‌ فرهنگ‌ و ادبیـات‌ ایران‌ بگشاید و درخت‌ کهن‌سال‌ فرهنگ‌ ایران‌ زمـین‌ را پربار و شکوفاتر سازد. درواقع‌ بازآفرینی‌ فولکلور کُردی‌، متضمن‌ توسعة‌ گسترة‌ فرهنگی‌ کشور خواهد شد.

به‌ سخنی‌ دیگر، فرهنگ‌ کُردی‌ از اصیل‌ترین‌ و پرمایـه‌ترین‌ بخش‌های‌ گنجینة‌ فرهنگ‌ ملّی ‌است‌ و بازآفرینی‌ آن‌ بدون‌ شناخت‌ کامل‌ همة‌ اجزا و عناصر آن‌ ناقص‌ مـی‌نماید. اجزایی‌ که‌ از به‌هم‌ پیوستن‌ آنـها مـی‌توان‌ گسترة‌ فرهنگ‌ کشور را غنی‌ بخشید. پس‌ شناخت‌ نمودهای‌ فرهنگ‌ کُردی‌ همراه‌ با درک‌ درست‌ آنـها، یکی‌ از راه‌های‌ استوارسازی‌ وحدت‌ ملّی‌ و سیـاسی‌ کشور است‌.

و سخن‌ آخر اینکه‌، درون دنیـای‌ امروز سازمان‌های‌ فرهنگی‌ جهان‌، بنای‌ روابط‌ انسانی‌ را بر شناخت‌ و درک‌ فرهنگ‌ ملل‌، اقوام‌، ادیـان‌ و مذاهب‌ بشری‌ گذاشته‌اند، تنوع‌ درون سطح‌ ملّی‌ و در امتداد مرزبندی‌های‌ قومـی‌، نژادی‌، زبانی‌ و مذهبی‌ از جمله‌ واقعیت‌ موجود اکثر کشورهای‌ جهان ‌است‌. آنـها که‌ فقط‌ خود را مـی‌بینند درون انزوای‌ ابدی‌ مـی‌مانند.

آسیب‌پذیری‌های‌ ملّی‌ و مذهبی‌ و عدم‌ یکپارچگی‌ کشورهای‌ درون حال‌ توسعه‌، ناشی‌ از بی‌توجهی‌ به‌ فرهنگ‌ دیگر اقوام‌ است‌.

باید پذیرفت‌ که‌ گونـه‌گونی‌ اقوام‌، ادیـان‌ و مذاهب‌ اگر به‌صورت‌ منطقی‌ و عادلانـه‌ مدیریت‌ و هدایت‌ شود، مایة‌ غرور و اقتدار ملّی‌ و ارتقای‌ فرهنگ‌ بشری‌ خواهد شد.

منابع‌ و یـادداشت‌ها:

۱- علی‌ بلوک‌باشی‌، “فولکلور و ضرورت‌ توجه‌ نقش‌ آن‌”، مجلة‌ آوا، فرهنگخانـه‌ مازندران‌، ساری‌، شـهریور۱۳۷۴، ص‌ ۲۱٫

۲- ولادیمـیر فئودوروویچ‌ (۱۸۷۷ – ۱۹۶۶) مـینورسکی‌، کُرد، ترجمة‌ حبیب‌اله‌ تابانی‌، تهران‌، انتشارات‌ گستره‌، ۱۳۷۹، ص‌ ۴۳٫

۳- مم‌ و زین‌، داستان‌ ادبی‌، حماسی‌ و منظومـی‌ است‌ که‌ احمد مانی‌ اصل‌ آن‌ را به‌ گویش‌ کرمانجی‌ سروده ‌است‌. موضوع‌ داستان‌ سرگذشت‌ دو دلداده‌ به‌ نام‌های‌ مم‌ و زین‌ است‌ که‌ برحسب‌ اتفاق با هم‌ آشنا شده‌اند، اما فاسدان‌ و بدخواهان‌ مانع‌ رسیدن‌ آنـها به‌ همدیگر مـی‌شوند و …

۴- شرفنامـه‌، تاریخ‌ مفصل‌ کردستان‌ است‌ که‌ استاد شرف‌خان‌ بدلیسی‌ درباره‌ حکومت‌ امرا و پادشاهان‌ کُرد درون ترکیـه‌ از اوایل‌ سدة‌ دهم‌ که تا سدة‌ شانزدهم‌ مـیلادی‌ به‌ رشته‌ تحریر درون آورده‌ است‌. بدلیسی‌ درون زمان ‌حکومت‌ شاه‌ اسماعیل‌ صفوی‌ به‌ ایران‌ آمده‌ و در سال‌ ۱۶۰۴ م‌ وفات‌ کرده‌ است‌.

۵- ادبیـات‌ رسمـی‌ یـا کلاسیک‌، آثار مکتوب‌ شعرا، نویسندگان‌ و هنرمندان‌ هر کشوری‌ است‌ که‌ طبق‌ قواعد، قوانین‌ و سبک‌های‌ ویژه‌ای‌ تدوین‌ شده‌ است‌. مانند آثار بزرگانی‌ چون‌ فردوسی‌، هومر، شکسپیر، حافظ ‌و… اما ادبیـات‌ غیررسمـی‌، ادبیـات‌ شفاهی‌ عامـه‌ مردم‌ است‌، که‌ از قوانین‌ خاصی‌ پیروی‌ نکرده‌، حتی‌ نام ‌گوینده‌، سراینده‌ و پدید آورندة‌ آن‌ نیز معلوم‌ نیست‌. البته‌ فرهنگ‌ رسمـی‌، همـیشـه‌ متأثر از فرهنگ‌ عامـه ‌مردم‌ یـا فرهنگ‌ غیررسمـی‌ است‌.

۶- واسیلی‌ نیکیتین‌، کُرد و کردستان‌، ترجمـه‌ محمد قاضی‌، تهران‌، انتشارات‌ نیلوفر، ۱۳۶۶، ص‌ ۵۸۰٫

۷- محمدامـین‌ شیخ‌الاسلامـی‌، شاعر و نویسنده‌ نام‌آور کُرد، متولد مـهاباد است‌. وی‌ از مبارزین‌ رژیم‌ ستم ‌شاهی‌ بوده‌اند و بعد از انقلاب‌ اولین‌ مجله‌ کُردی‌ را درون ارومـیه‌ تحت‌ عنوان‌ سروه‌ (serveh) به‌ معنای‌ نسیم‌ بامدادی‌ منتشر کرد که‌ هنوز هم‌ به‌طور ماهیـانـه‌ منتشر مـی‌شود و علاقمندان‌ فراوانی‌ درون ایران‌ و خارج‌ دارد.

۸- قادر فتاحی‌قاضی‌، امثال‌ و حکم‌ کُردی‌، تبریز، انتشارات‌ دانشگاه‌ تبریز، شماره‌ ۲، تابستان‌ ۱۳۴۰، ص‌ ۶٫

۹- عبدالله‌ ایّوبیـان‌، مجله‌ دانشکده‌ ادبیـات‌ تبریز، تابستان‌ ۱۳۴۰، شماره‌ ۲، ص‌ ۱۷۵٫

۱۰- بیت‌ زنبیل‌فروش‌، داستانی‌ شبیـه‌ یوسف‌ و زلیخا، اما دردناک‌تر از آن‌ است‌. زنبیل‌ فروش‌، فردی‌ است‌ که‌ ثروت‌ دنیـا را به‌ کنار مـی‌نـهد، روی‌ به‌ عرفان‌ و درویشی‌ مـی‌آورد، دلداده‌ای‌ درون سر راهش‌ قرار مـی‌گیرد و بالاخره‌ به‌ کام‌ هم‌ مـی‌رسند و …  .

۱۱- خج‌ و سیـامند، داستان‌ دلدادگی‌ پسر عمویی‌ با عموی‌ خویش‌ است‌. آنـها شیفته‌ هم‌ مـی‌شوند، اما خانواده‌ خج‌ () به‌ دلیل‌ ثروت‌ و مکنت‌ حاضر نیستند خود را به‌ پسر عموی‌ فقیر دهند. و پسر فرار مـی‌کنند، درون بلندترین‌ نقطه‌ کوه‌ کیله‌ سیپان‌ (در مشرق مـهاباد) مـی‌روند. اما آن‌جا نیز از دست‌ برادران‌ خج‌ درون امان‌ نیستند و از بالای‌ کوه‌ خود را به‌ پرتگاه‌ مـی‌اندازند، ناکام‌ مـی‌شوند و ….

۱۲- لاس‌ و کژال‌، سرگذشت‌ دو بانوی‌ نامدار است‌ که‌ هر یک‌ رئیس‌ ایلی‌ مقتدر درون کردستان‌ هستند. این‌ دوزن‌ عاشق‌ جوانی‌ زیبا و دلیر به‌ نام‌ لاس‌ هستند. بالاخره‌ کژال‌ موفق‌ مـی‌شود با لاس‌ ازدواج‌ کند. بعد لاس ‌به‌ دستور کژال‌ به‌ مأموریتی‌ درون عمان‌ مـی‌رود و در بین‌ راه‌ توسط‌ راهزنان‌ کشته‌ مـی‌شود.

۱۳- دمدم‌، نام‌ قلعه‌ای‌ درون سه‌ کیلومتری‌ جنوب‌ ارومـیه‌ است‌ که‌ توسط‌ یکی‌ از خوانین‌ کُرد به‌ نام‌ امـیرخان‌ برادوست‌ ساخته‌ شده‌ است‌. امـیرخان‌ درون زمان‌ صفویـه‌ بر اثر رشادت‌های‌ فراوان‌ درون یکی‌ از جنگ‌ها یک‌ دست‌ خود را از دست‌ داد. شاه‌ عباس‌ دستور داد، دست‌ طلایی‌ برایش‌ بسازند و به‌ خان‌ کف‌ طلایی‌ مشـهور شد. اما براثر سخن‌چینی‌ دشمنان‌، دوستی‌ آنـها دوام‌ نیـاورد، درون قلعة‌ یـاد شده‌ متحصن‌ شد و پس‌از چندین‌ ماه‌ مقاومت‌ درون سال‌ ۱۰۱۸ قمری‌ کشته‌ شد. بیت‌ دمدم‌ ماجرای‌ همـین‌ حوادث‌ را بیـان‌ مـی‌کند و یک‌ افسانة‌ حماسی‌ برای‌ کُردها تلقی‌ شده‌ است‌. زیرا درون پایـان‌، بعد از کشته‌ شدن‌ تمام‌ مردان‌، ۶۶ تن ‌از زنان‌ و ان‌ خانوادة‌ خان‌، از بلندترین‌ نقطه‌ قلعه‌ خود را به‌ زمـین‌ پرتاب‌ مـی‌کنند که تا دست‌ دشمن‌ نیفتند و مورد تجاوز قرار نگیرند.

۱۴- اسکارمان‌، تحفه‌ مظفریـه‌، ترجمـه‌ سیدمحمد امـین‌ شیخ‌الاسلامـی‌، مـهاباد، انتشارات‌ سیدیـان‌، ۱۳۶۴، ص‌ ۲۴۴٫

۱۵- همان‌، ص‌ ۲۶۸٫

۱۶- عزالدین‌ مصطفی‌ رسول‌، پژوهشی‌ درون زمـینـه‌ فولکلور کُردی‌، ترجمـه‌ هاشم‌ سلیمـی‌، تهران‌، مرکز تحقیقات‌ صدا و سیما، ۱۳۷۷، ص‌ ۱۱٫

۱۷- اولریش‌ مارزلف‌، طبقه‌بندی‌ قصه‌های‌ ایرانی‌، تهران‌، انتشارات‌ سروش‌، ۱۳۷۶، ص‌ ۲۵٫

۱۸- عزالدین‌ مصطفی‌ رسول‌، همان‌، ص‌ ۱۹٫

۱۹- صادق شمس‌، نگاهی‌ به‌ فرهنگ‌ مردم‌ کرمانشاهان‌، تهران‌، انتشارات‌ فکرنو، ۱۳۷۷، ص‌ ۶۵٫

۲۰- عزالدین‌ مصطفی‌ رسول‌، همان‌، ص‌ ۴۸٫

۲۱- ایرج‌ قره‌داغی‌، اسناد فرهنگ‌ مردم‌ (دست‌ نوشته‌)، مرکز تحقیقات‌ صدا و سیمای‌ جمـهوری ‌اسلامـی‌ ایران‌.

۲۲- محمد مکری‌، گورانی‌ یـا ترانـه‌های‌ کُردی‌، تهران‌، کتابخانـه‌ دانش‌، ۱۳۲۹٫

۲۳- بادی‌ محلی‌ است‌، که‌ درون اواخر پاییز مـی‌وزد و رسیدن‌ زمستان‌ را خبر مـی‌دهد.

۲۴- مـیوه‌ای‌ شبیـه‌ پرتقال‌ است‌ اما خوردنی‌ نیست‌، بلکه‌ معطر و خوش‌ بوست‌، با زمـینة‌ زرد و خط‌های‌ سرخ‌رنگ‌.

۲۵- آهنگ‌ شیخانـه‌ (خانقاهی‌) اورامانی‌ از دست‌ نوشته‌های‌ عباس‌ کمندی‌، فرهنگ‌ مردم‌ کردستان‌.

۲۶- یکی‌ از رهبران‌ طریقت‌ نقشبندی‌ که‌ درون اورامان‌ مـی‌زیسته‌ است‌.

۲۷- عبدالقادر گیلانی‌، رهبر طریقه‌های‌ نقشبندی‌ و قادری‌ که‌ درون قرن‌ هفتم‌ مـی‌زیسته‌ و در بغداد مدفون ‌است‌.

۲۸- لالایی‌ اسلام‌آباد غرب‌، اسناد گنجینة‌ فرهنگ‌ مردم‌، صداوسیما.

۲۹- بادی‌ محلی‌ است‌ که‌ اواخر زمستان‌ مـی‌وزد و رسیدن‌ بهار را مژده‌ مـی‌دهد.

۳۰- قادر فتاحی‌ قاضی‌، همان‌.

۳۱- همان‌.




[پایگاه تحلیلی کردها » نگاهی‌ به‌ فولکلور کُردی‌ رسول کشوری]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 23:39:00 +0000